معنی فارسی seamlessly

B2

به‌طور یکپارچه و بدون هیچ‌گونه خلل و وقفه در فرایند.

In a smooth and uninterrupted manner.

adverb
معنی(adverb):

In a seamless manner.

example
معنی(example):

انتقال گرافیک به‌طرزی یکنواخت بین صحنه‌ها انجام می‌شود.

مثال:

The graphics transition seamlessly between scenes.

معنی(example):

او به‌طرزی یکنواخت از یک نقش به نقش دیگر منتقل شد.

مثال:

She transitioned from one role to another seamlessly.

معنی فارسی کلمه seamlessly

: معنی seamlessly به فارسی

به‌طور یکپارچه و بدون هیچ‌گونه خلل و وقفه در فرایند.