معنی فارسی seborrhoeic
B2در ارتباط با التهاب سبورئیک که باعث قرمزی و پوستهپوسته شدن پوست میشود.
Relating to seborrheic inflammation, causing redness and flaking of the skin.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نواحی سبورئیک روی صورت او بسیار مشخص بود.
مثال:
The seborrhoeic areas on his face were quite noticeable.
معنی(example):
او کرم برای درمان وضعیت سبورئیک خود استفاده کرد.
مثال:
She applied cream to treat her seborrhoeic condition.
معنی فارسی کلمه seborrhoeic
:
در ارتباط با التهاب سبورئیک که باعث قرمزی و پوستهپوسته شدن پوست میشود.