معنی فارسی secondariness
B1فرعی بودن به معنای درجه دوم بودن، تأکید بر جنبهای که اهمیت کمتری نسبت به یک جنبه اصلی دارد.
The quality or state of being secondary or less important.
- NOUN
example
معنی(example):
فرعی بودن نقش او غالباً نادیده گرفته میشد.
مثال:
The secondariness of her role was often overlooked.
معنی(example):
در فرعی بودن پروژه، تیم باید بر روی وظایف اصلی تمرکز کند.
مثال:
In the secondariness of the project, the team should focus on the main tasks.
معنی فارسی کلمه secondariness
:
فرعی بودن به معنای درجه دوم بودن، تأکید بر جنبهای که اهمیت کمتری نسبت به یک جنبه اصلی دارد.