معنی فارسی seggard
B2شخصی که در زمینه سفالگری و هنرهای مرتبط تخصص دارد.
A person skilled in pottery and related arts.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان یک سِگگارد در جامعه سفالگران شناسایی شد.
مثال:
He was recognized as a seggard in the pottery community.
معنی(example):
بسیاری از سِگگاردها به صحنه هنر محلی کمک کردند.
مثال:
Many seggards contributed to the local art scene.
معنی فارسی کلمه seggard
:
شخصی که در زمینه سفالگری و هنرهای مرتبط تخصص دارد.