معنی فارسی segregating
B1تفکیک، عمل جدا کردن گروه‌ها یا اشیاء از یکدیگر بر اساس ویژگی‌های مشخص.
The action of separating individuals or items into distinct groups.
- verb
verb
معنی(verb):
To separate, especially by social policies that directly or indirectly keep races or ethnic groups apart.
example
معنی(example):
جدا کردن زباله‌ها در بازیافت مؤثر کمک می‌کند.
مثال:
Segregating waste helps in effective recycling.
معنی(example):
مدرسه در حال جدا کردن کلاس‌ها برای بهبود نتایج یادگیری است.
مثال:
The school is segregating classes to improve learning outcomes.
معنی فارسی کلمه segregating
:
تفکیک، عمل جدا کردن گروه‌ها یا اشیاء از یکدیگر بر اساس ویژگی‌های مشخص.
