معنی فارسی self-
B1پسوندی است که به ویژگیهای مربوط به خود اشاره دارد.
A prefix indicating something belongs to or is done by oneself.
- OTHER
example
معنی(example):
مراقبت از خود برای سلامت روان ضروری است.
مثال:
Self-care is essential for well-being.
معنی(example):
او برای رسیدن به اهدافش خودانضباطی را تمرین میکند.
مثال:
She practices self-discipline to achieve her goals.
معنی فارسی کلمه self-
:
پسوندی است که به ویژگیهای مربوط به خود اشاره دارد.