معنی فارسی self-assemble

B1

عملکرد خود ترتیب یا جمع شدن بدون کمک خارجی.

To come together or form a whole without external assistance.

example
معنی(example):

قطعات مبلمان به گونه‌ای طراحی شده‌اند که به راحتی خود را سرهم کنند.

مثال:

The furniture pieces are designed to self-assemble easily.

معنی(example):

ربات می‌تواند به اشکال مختلف خود را سرهم کند.

مثال:

The robot can self-assemble into different shapes.

معنی فارسی کلمه self-assemble

: معنی self-assemble به فارسی

عملکرد خود ترتیب یا جمع شدن بدون کمک خارجی.