معنی فارسی self-consciousness
B2خودآگاهی، احساس یا نگرش نسبت به چگونگی دیده شدن توسط دیگران.
The state of being overly aware of oneself, often leading to feelings of awkwardness or anxiety.
- noun
noun
معنی(noun):
The awareness of the self as an entity.
معنی(noun):
Shyness; a feeling of unease in social situations.
example
معنی(example):
خودآگاهی او را وادار کرد که از رویدادهای اجتماعی دوری کند.
مثال:
His self-consciousness made him avoid social events.
معنی(example):
خودآگاهی می‌تواند بر اعتماد به نفس شما تأثیر بگذارد.
مثال:
Self-consciousness can affect your confidence.
معنی فارسی کلمه self-consciousness
:
خودآگاهی، احساس یا نگرش نسبت به چگونگی دیده شدن توسط دیگران.
