معنی فارسی self-disciplined

قادر به انجام کارهایی باشید که می دانید باید انجام دهید حتی زمانی که نمی خواهید

able to make yourself do things you know you should do even when you do not want to

general
مثال:

I faced up to the fact that I was not self-disciplined enough to lose weight by myself so I got a personal trainer.

معنی فارسی کلمه self-disciplined

:

قادر به انجام کارهایی باشید که می دانید باید انجام دهید حتی زمانی که نمی خواهید