معنی فارسی self-fulfilment
B2احساس رضایت و خوشنودی از زندگی و دستاوردهای فردی، بهخصوص در زمینههای شخصی و حرفهای.
The achievement of one's aspirations and potential, leading to a sense of satisfaction.
- NOUN
example
معنی(example):
او در کمک به دیگران به خودتحققی دست یافت.
مثال:
He found self-fulfilment in helping others.
معنی(example):
بسیاری از طریق شغل خود به خودتحققی دست مییابند.
مثال:
Many seek self-fulfilment through their careers.
معنی فارسی کلمه self-fulfilment
:
احساس رضایت و خوشنودی از زندگی و دستاوردهای فردی، بهخصوص در زمینههای شخصی و حرفهای.