معنی فارسی self-immolate
C1خودسوزی، عمل به خود آتش زدن به منظور نشان دادن اعتراض و یا ایجاد توجه.
To set oneself on fire as a form of protest.
- verb
verb
معنی(verb):
To set oneself on fire, especially as a form of protest.
example
معنی(example):
او تصمیم به خودسوزی گرفت تا علیه بیعدالتی اعتراض کند.
مثال:
He chose to self-immolate to protest against injustice.
معنی(example):
خودسوزی یک شکل شدید از اعتراض است.
مثال:
Self-immolating is a drastic form of protest.
معنی فارسی کلمه self-immolate
:
خودسوزی، عمل به خود آتش زدن به منظور نشان دادن اعتراض و یا ایجاد توجه.