معنی فارسی self-ruling

B2

خود حکومت‌داری به فرایند یا حالت اداره جامعه به‌صورت مستقل بدون کنترل خارجی گفته می‌شود.

The manner in which a community or group governs itself without external authority.

example
معنی(example):

در جوامع خود حاکم، اعضا در موارد مهم رأی می‌دهند.

مثال:

In self-ruling communities, members vote on important issues.

معنی(example):

منطقه‌های خود حکومتی معمولاً قوانین و مقررات خود را تعیین می‌کنند.

مثال:

Self-ruling regions often set their own laws and regulations.

معنی فارسی کلمه self-ruling

: معنی self-ruling به فارسی

خود حکومت‌داری به فرایند یا حالت اداره جامعه به‌صورت مستقل بدون کنترل خارجی گفته می‌شود.