معنی فارسی semblably

B2

به معنای مشابه یا شبیه به یکدیگر در توصیف یا ویژگی‌ها است.

In a manner that is similar or comparable to something else.

example
معنی(example):

او به طرز مشابهی به او نگاه کرد، گویی او را به خوبی می‌شناخت.

مثال:

He looked at her semblably, as if he knew her well.

معنی(example):

این دو نقاشی به طرز مشابهی طراحی شده بودند و رنگ‌های مشابهی داشتند.

مثال:

The two paintings were semblably styled, sharing similar colors.

معنی فارسی کلمه semblably

: معنی semblably به فارسی

به معنای مشابه یا شبیه به یکدیگر در توصیف یا ویژگی‌ها است.