معنی فارسی semiaffectionate

B1

به حالتی اشاره دارد که محبت وجود دارد اما به طور کامل ابراز نمی‌شود.

Describing a manner of showing affection that is somewhat reserved or limited.

example
معنی(example):

او راهی نیمه محبت‌آمیز برای نشان دادن عشق دارد، با گرمی اما نه به طور بیش از حد احساسی.

مثال:

He has a semiaffectionate way of showing love, being warm but not overly emotional.

معنی(example):

حرکات نیمه محبت‌آمیز او نشان داد که او اهمیت می‌دهد بدون اینکه خیلی احساساتی باشد.

مثال:

Her semiaffectionate gestures made it clear she cared without being too sentimental.

معنی فارسی کلمه semiaffectionate

: معنی semiaffectionate به فارسی

به حالتی اشاره دارد که محبت وجود دارد اما به طور کامل ابراز نمی‌شود.