معنی فارسی semiconducting
B2نیمهرسانا، مادهای است که در شرایط خاص میتواند هم رفتار رسانا و هم رفتار عایق را نشان دهد.
Material that has electrical conductivity between a conductor and an insulator.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
That has the characteristics of a semiconductor
example
معنی(example):
سیلیکون، مادهای نیمهرسانا است که در بیشتر دستگاههای الکترونیکی استفاده میشود.
مثال:
Silicon is a semiconducting material used in most electronic devices.
معنی(example):
تحقیقات بر روی بهبود خواص نیمهرسانای مواد جدید متمرکز بود.
مثال:
The research focused on improving semiconducting properties of new materials.
معنی فارسی کلمه semiconducting
:
نیمهرسانا، مادهای است که در شرایط خاص میتواند هم رفتار رسانا و هم رفتار عایق را نشان دهد.