معنی فارسی semicriminal
B2نیمهمجرم، کسی که به طور کامل مجرم نیست اما در فعالیتهای غیرقانونی درگیر است.
Partially involved in criminal activities, not fully engaged in crime.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شخصیت اصلی داستان نیمهمجرم بود و اغلب در فعالیتهای غیرقانونی گرفتار میشد.
مثال:
The main character in the story was a semicriminal, often caught in illegal activities.
معنی(example):
آنها درباره افزایش رفتارهای نیمهمجرم در مناطق شهری صحبت کردند.
مثال:
They discussed the rise of semicriminal behavior in urban areas.
معنی فارسی کلمه semicriminal
:
نیمهمجرم، کسی که به طور کامل مجرم نیست اما در فعالیتهای غیرقانونی درگیر است.