معنی فارسی semiperceptive

B1

توانایی محدود در درک و تشخیص.

Having a limited ability to perceive or understand.

example
معنی(example):

توانایی‌های نیمه‌ادراکی او به او اجازه می‌داد جزئیات ظریف را متوجه شود.

مثال:

Her semiperceptive abilities allowed her to notice subtle details.

معنی(example):

یک رویکرد نیمه ادراکی می‌تواند در بحث‌ها درک را افزایش دهد.

مثال:

A semiperceptive approach can enhance understanding in discussions.

معنی فارسی کلمه semiperceptive

: معنی semiperceptive به فارسی

توانایی محدود در درک و تشخیص.