معنی فارسی semisovereignty
B1حاکمیت جزئی که در چارچوب یک کشور بزرگتر وجود دارد.
Partial sovereignty that exists within a larger framework.
- NOUN
example
معنی(example):
این منطقه در درون کشور بزرگتر از حاکمیت نیمه برخوردار است.
مثال:
The region enjoys a semisovereignty within the larger nation.
معنی(example):
این توافق اجازه حاکمیت نیمهای را داد که به سنتهای محلی احترام میگذارد.
مثال:
The agreement allowed for a semisovereignty that respected local traditions.
معنی فارسی کلمه semisovereignty
:
حاکمیت جزئی که در چارچوب یک کشور بزرگتر وجود دارد.