معنی فارسی sence

B1

حس، ادراک یا احساس درونی که فرد نسبت به یک شرایط یا موقعیت دارد.

An awareness or feeling related to a particular situation or condition.

example
معنی(example):

او حس قوی از جامعه دارد.

مثال:

He has a strong sense of community.

معنی(example):

او بعد از نقل مکان به شهر جدید، حس تعلق پیدا کرد.

مثال:

She developed a sence of belonging after moving to the new city.

معنی فارسی کلمه sence

: معنی sence به فارسی

حس، ادراک یا احساس درونی که فرد نسبت به یک شرایط یا موقعیت دارد.