معنی فارسی sensomotor

B1

سنسوموتور، به حرکات و واکنش‌های غیر ارادی بدن که به حس‌ها مرتبط است اشاره دارد.

Relating to the interaction of sensory and motor systems.

example
معنی(example):

مهارت‌های سنسوموتور برای ورزشکاران ضروری است.

مثال:

Sensomotor skills are essential for athletes.

معنی(example):

کودکان با بزرگ شدن، مهارت‌های سنسوموتور را توسعه می‌دهند.

مثال:

Children develop sensomotor abilities as they grow.

معنی فارسی کلمه sensomotor

: معنی sensomotor به فارسی

سنسوموتور، به حرکات و واکنش‌های غیر ارادی بدن که به حس‌ها مرتبط است اشاره دارد.