معنی فارسی separately
B1 /ˈsɛpəɹətli/بهطور جدا یا به تنهایی، بدون پیوستگی یا وابستگی به دیگران.
Individually or apart from others.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a separate manner; not together; apart.
مثال:
We've been living separately for three years.
example
معنی(example):
لطفاً کارهای خود را جداگانه ارسال کنید.
مثال:
Please submit your assignments separately.
معنی(example):
این دو رویداد به طور جداگانه رخ دادند.
مثال:
The two events happened separately.
معنی فارسی کلمه separately
:
بهطور جدا یا به تنهایی، بدون پیوستگی یا وابستگی به دیگران.