معنی فارسی seqence
B1ترتیب، نظم خاصی از مراحل، عملها یا وقایع که به دقت باید دنبال شود.
The order or arrangement of things in a particular pattern or series.
- NOUN
example
معنی(example):
او ترتیب وقایع را در داستان دنبال کرد.
مثال:
She followed the seqence of events in the story.
معنی(example):
ترتیب اقدامات به نتیجه موفقی منجر شد.
مثال:
The seqence of actions led to a successful outcome.
معنی فارسی کلمه seqence
:
ترتیب، نظم خاصی از مراحل، عملها یا وقایع که به دقت باید دنبال شود.