معنی فارسی serfdoms
B1سرزمینداری، نظامی اجتماعی و اقتصادی که در آن کشاورزان برای زمین کار میکنند و به مالک زمین وابستهاند.
A socio-economic system in which peasants are tied to the land and must serve the landowner.
- NOUN
example
معنی(example):
در گذشته، افراد زیادی تحت سرزمینداری زندگی میکردند و به زمین وابسته بودند.
مثال:
In the past, many people lived under serfdoms and were bound to the land.
معنی(example):
لغو سرزمینداری یک قدم بزرگ به سمت آزادی بود.
مثال:
The abolition of serfdoms was a major step towards freedom.
معنی فارسی کلمه serfdoms
:
سرزمینداری، نظامی اجتماعی و اقتصادی که در آن کشاورزان برای زمین کار میکنند و به مالک زمین وابستهاند.