معنی فارسی serfishly
B1به طور خودخواهانه، به معنای انجام کاری که فقط منافع خود را در نظر میگیرد.
In a manner that prioritizes one's own interests over others'.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز خودخواهانهای عمل کرد وقتی که آخرین تکه کیک را برداشت.
مثال:
She acted serfishly when she took the last piece of cake.
معنی(example):
او به طور خودخواهانه صحبت کرد و نیازهای همتیمیهایش را نادیده گرفت.
مثال:
He spoke serfishly, ignoring the needs of his teammates.
معنی فارسی کلمه serfishly
:
به طور خودخواهانه، به معنای انجام کاری که فقط منافع خود را در نظر میگیرد.