معنی فارسی sergeanty
B1مفهموم عمومی سرپرستی در محیطهای نظامی.
The quality or state of being in the position of a sergeant.
- NOUN
example
معنی(example):
احساس سرپرستی در اردوگاه آموزشی وجود داشت.
مثال:
There was a sense of sergeanty in the training camp.
معنی(example):
سرپرستی در نحوه رفتار با سربازان جدید مشهود بود.
مثال:
The sergeanty was evident in how the recruits were treated.
معنی فارسی کلمه sergeanty
:
مفهموم عمومی سرپرستی در محیطهای نظامی.