معنی فارسی set foot in
B2به معنای وارد شدن به یک مکان است، معمولاً با تأکید بر رونق یا اهمیت آنجا.
To enter a place; often implies a sense of novelty or foreboding.
- VERB
example
معنی(example):
آیا تا به حال پا به پاریس گذاشتهاید؟
مثال:
Have you ever set foot in Paris?
معنی(example):
او قسم خورد که هرگز پا به آن مکان نگذارد.
مثال:
He vowed never to set foot in that place again.
معنی فارسی کلمه set foot in
:
به معنای وارد شدن به یک مکان است، معمولاً با تأکید بر رونق یا اهمیت آنجا.