معنی فارسی setal
B1وابسته به تارها یا الیافی که ممکن است به شکل مو یا پرز بر روی سطح یک موجود زنده باشد.
Pertaining to bristles or hairs, especially on biological organisms.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختار ستالی گیاه به آن کمک کرد تا نور خورشید بیشتری را جذب کند.
مثال:
The setal structure of the plant helped it capture more sunlight.
معنی(example):
دانشمندان به بررسی ویژگیهای ستالی حشرات پرداختند تا سازگاریهای آنها را درک کنند.
مثال:
Scientists studied the setal features of insects to understand their adaptations.
معنی فارسی کلمه setal
:
وابسته به تارها یا الیافی که ممکن است به شکل مو یا پرز بر روی سطح یک موجود زنده باشد.