معنی فارسی settsman

B1

شخصی که در فرآیند سکونت و تشکیل جوامع جدید نقش دارد.

A person who settles in a new area, often helping to establish a community.

example
معنی(example):

ساکن‌نشین به خاطر سخت‌کوشی‌اش در سکونتگاه تحسین شد.

مثال:

The settsman was praised for his hard work in the settlement.

معنی(example):

به عنوان یک ساکن‌نشین، او به تأسیس خانه‌های جدید برای بسیاری کمک کرد.

مثال:

As a settsman, he helped establish new homes for many.

معنی فارسی کلمه settsman

: معنی settsman به فارسی

شخصی که در فرآیند سکونت و تشکیل جوامع جدید نقش دارد.