معنی فارسی severingly
B1به شیوهای جدی، تند و قاطع.
In a manner that is harsh, serious, or stern.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز جدی صحبت کرد و هیچ فضایی برای بحث باقی نگذاشت.
مثال:
He spoke severingly, leaving no room for argument.
معنی(example):
مربی پس از باخت به تیم به طرز جدی صحبت کرد.
مثال:
The coach addressed the team severingly after the loss.
معنی فارسی کلمه severingly
:
به شیوهای جدی، تند و قاطع.