معنی فارسی sex-
B2جنسی، مربوط به جنس و روابط انسانی، به ویژه در زمینههای فرهنگی و اجتماعی.
Pertaining to sex; often used in contexts addressing sexual topics and attitudes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این کتاب درباره موضوعات مختلف مرتبط با جنس صحبت میکند.
مثال:
The book discusses various sex-related topics.
معنی(example):
او در حال تحقیق درباره روشهای آموزش مثبت در زمینه جنس است.
مثال:
She is researching sex-positive education methods.
معنی فارسی کلمه sex-
:
جنسی، مربوط به جنس و روابط انسانی، به ویژه در زمینههای فرهنگی و اجتماعی.