معنی فارسی shadily

B1

به طرز مشکوکی، به گونه‌ای که نشان‌دهندهٔ نقص یا عدم شفافیت باشد.

In a manner that is shady or suspicious, often implying evasiveness or secrecy.

example
معنی(example):

او به طرز مشکوکی از پاسخ به سؤال طفره رفت.

مثال:

He shadily avoided answering the question.

معنی(example):

او به طرز مشکوکی لبخند زد و به رازی اشاره کرد.

مثال:

She smiled shadily, hinting at a secret.

معنی فارسی کلمه shadily

: معنی shadily به فارسی

به طرز مشکوکی، به گونه‌ای که نشان‌دهندهٔ نقص یا عدم شفافیت باشد.