معنی فارسی shakebly
B1به طور لرزان، با قابلیت لرزیدن یا بیثبات.
In a way that can be easily shaken or disturbed.
- ADVERB
example
معنی(example):
اقلام بهصورت لرزان روی قفسه چیده شدهاند که کشیدن یکی از آنها را پرخطر میکند.
مثال:
The items are arranged shakebly on the shelf, making it risky to pull one out.
معنی(example):
آنها به شکل لرزان قرار داده شدهاند، پس هنگام دسترسی به آنها احتیاط کنید.
مثال:
They are placed shakebly, so be careful when accessing them.
معنی فارسی کلمه shakebly
:
به طور لرزان، با قابلیت لرزیدن یا بیثبات.