معنی فارسی shallowness
B1عمق کم یا عدم عمق در موضوع یا احساس، که میتواند به معنای سطحی بودن باشد.
The quality of being shallow; lacking depth in a physical or metaphorical sense.
- noun
noun
معنی(noun):
The property of being shallow
example
معنی(example):
کم عمق بودن آب غواصان را شگفتزده کرد.
مثال:
The shallowness of the water surprised the divers.
معنی(example):
کم عمق بودن استدلال آن را غیرقانعکننده کرد.
مثال:
The shallowness of the argument made it unconvincing.
معنی فارسی کلمه shallowness
:
عمق کم یا عدم عمق در موضوع یا احساس، که میتواند به معنای سطحی بودن باشد.