معنی فارسی shamefacedly

B1

به طرز شرمنده و عذرخواهانه عمل کردن.

In a manner that shows shame or embarrassment.

example
معنی(example):

او با شرم در برابر کلاس به اشتباه خود اعتراف کرد.

مثال:

He shamefacedly admitted his error in front of the class.

معنی(example):

او با شرم به سمت دیگر برگشت وقتی متوجه اشتباهش شد.

مثال:

She shamefacedly turned away when she realized her mistake.

معنی فارسی کلمه shamefacedly

: معنی shamefacedly به فارسی

به طرز شرمنده و عذرخواهانه عمل کردن.