معنی فارسی shapeless
B2بیشکل، به معنای اینکه هیچ شکل مشخصی ندارد و ناواضح است.
Having no defined shape or form; formless.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Without a clearly defined or identifiable shape
example
معنی(example):
توده گل قبل از اینکه شکل بگیرد، بدون شکل بود.
مثال:
The lump of clay was shapeless before it was molded.
معنی(example):
ابرها بیشکل بودند و به سمتهای مختلف حرکت میکردند.
مثال:
The clouds were shapeless and drifted in different directions.
معنی فارسی کلمه shapeless
:
بیشکل، به معنای اینکه هیچ شکل مشخصی ندارد و ناواضح است.