معنی فارسی shapingly

B1

به طور جذاب و قابل توجهی.

In a way that is shaped or presented attractively.

example
معنی(example):

او با شیوایی از اهمیت هنر در جامعه سخن گفت.

مثال:

He spoke shapingly about the importance of art in society.

معنی(example):

داستان به‌گونه‌ای جذاب روایت شد و مخاطب را به‌طور کامل درگیر کرد.

مثال:

The story was told shapingly, engaging the audience fully.

معنی فارسی کلمه shapingly

: معنی shapingly به فارسی

به طور جذاب و قابل توجهی.