معنی فارسی sheenless
B1بدون درخشش، به نوعی که نور را منعکس نمیکند.
Lacking sheen; having a matte appearance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه بدون درخشش بود و ظاهر مات داشت.
مثال:
The fabric was sheenless, giving it a matte look.
معنی(example):
او به پایانهای بدون درخشش برای آثار هنریاش علاقه داشت.
مثال:
He preferred sheenless finishes for his artwork.
معنی فارسی کلمه sheenless
:
بدون درخشش، به نوعی که نور را منعکس نمیکند.