معنی فارسی shevel

B1

عمل تکان دادن یا هم زدن مایعات یا مواد دیگر به شیوه‌ای شدت‌دار.

To shake or stir something vigorously.

example
معنی(example):

شيوِل به معنای تکان دادن یا هم زدن به شدت است.

مثال:

To shevel means to shake or stir vigorously.

معنی(example):

او مجبور بود مخلوط را به مدت چند دقیقه هم بزند.

مثال:

He had to shevel the mixture for several minutes.

معنی فارسی کلمه shevel

: معنی shevel به فارسی

عمل تکان دادن یا هم زدن مایعات یا مواد دیگر به شیوه‌ای شدت‌دار.