معنی فارسی shilly-shally

B1 /ˈʃɪliˌʃæli/

تردید کردن، بین دو انتخاب مردد بودن و نتوانستن تصمیم بگیرد.

To be indecisive or hesitant.

noun
معنی(noun):

Indecision; irresolution.

verb
معنی(verb):

To procrastinate.

معنی(verb):

To vacillate.

adjective
معنی(adjective):

Indecisive; wavering.

example
معنی(example):

او به جای تصمیم‌گیری معمولاً در پذیرفتن یا رد کردن تردید می‌کند.

مثال:

He tends to shilly-shally instead of making a decision.

معنی(example):

در تردید نمان، فقط به ما بگو چه فکر می‌کنی!

مثال:

Stop shilly-shallying and just tell us what you think!

معنی فارسی کلمه shilly-shally

: معنی shilly-shally به فارسی

تردید کردن، بین دو انتخاب مردد بودن و نتوانستن تصمیم بگیرد.