معنی فارسی shirtlessness

B1

وضعیتی که در آن فرد پیراهن بر تن ندارد.

The state of being without a shirt.

example
معنی(example):

بدون پیراهن بودن او در سواحل کمی شگفت‌انگیز بود.

مثال:

His shirtlessness at the beach was a bit surprising.

معنی(example):

بدون پیراهن بودن در هوای گرم رایج است.

مثال:

Shirtlessness is common in hot weather.

معنی فارسی کلمه shirtlessness

: معنی shirtlessness به فارسی

وضعیتی که در آن فرد پیراهن بر تن ندارد.