معنی فارسی shish
B1نوعی غذا که معمولاً شامل کبابهای پخته شده روی سیخ است.
A type of dish that typically includes grilled meat on skewers.
- NOUN
example
معنی(example):
شیش یکی از غذاهای پرطرفدار در بسیاری از کشورهای خاورمیانه است.
مثال:
Shish is a popular dish in many Middle Eastern countries.
معنی(example):
رستوران کبابهای شیش را کباب میکند.
مثال:
The restaurant serves grilled shish kebabs.
معنی فارسی کلمه shish
:
نوعی غذا که معمولاً شامل کبابهای پخته شده روی سیخ است.