معنی فارسی shoed

B1

کفش‌گذاری، عملی که در آن کفش یا نعل روی سم حیوانات قرار داده می‌شود.

Fitted with shoes, especially referring to horses.

example
معنی(example):

اسب قبل از مسابقه کفش‌گذاری شد.

مثال:

The horse was shoed before the race.

معنی(example):

او اسب را کفش‌گذاری کرد تا سم‌های آن را محافظت کند.

مثال:

She shoed the horse to protect its hooves.

معنی فارسی کلمه shoed

: معنی shoed به فارسی

کفش‌گذاری، عملی که در آن کفش یا نعل روی سم حیوانات قرار داده می‌شود.