معنی فارسی shoogly

B1

لغزنده و ناپایدار، در مورد چیزی که به راحتی حرکت یا تغییر می‌کند.

Unstable or wobbly, describing something that is likely to move or change easily.

adjective
معنی(adjective):

Shaky, giddy, unsteady, rickety

example
معنی(example):

میز کمی می‌لرزید، بنابراین مجبور بودم هنگام غذا خوردن احتیاط کنم.

مثال:

The table was a little shoogly, so I had to be careful when eating.

معنی(example):

او در لبه صخره احساس ناامنی می‌کرد.

مثال:

He felt shoogly on the edge of the cliff.

معنی فارسی کلمه shoogly

: معنی shoogly به فارسی

لغزنده و ناپایدار، در مورد چیزی که به راحتی حرکت یا تغییر می‌کند.