معنی فارسی shop boy
B1پسری که در یک فروشگاه کار میکند و وظایف مختلفی را میسازد.
A young male worker in a shop.
- NOUN
example
معنی(example):
پسر فروشگاه به مرتب کردن قفسهها کمک کرد.
مثال:
The shop boy helped organize the shelves.
معنی(example):
یک پسر فروشگاه معمولاً به مشتریان در خریدهایشان کمک میکند.
مثال:
A shop boy usually helps customers with their purchases.
معنی فارسی کلمه shop boy
:
پسری که در یک فروشگاه کار میکند و وظایف مختلفی را میسازد.