معنی فارسی short measure
B1اندازهای که کمتر از حد معمول است.
A measurement that is shorter than standard size.
- NOUN
example
معنی(example):
ما برای پارچه یک اندازه کوتاه گرفتیم.
مثال:
We took a short measure for the fabric.
معنی(example):
خیاط برای سرآستینها اندازه کوتاهی استفاده کرد.
مثال:
The tailor used a short measure for the cuffs.
معنی فارسی کلمه short measure
:
اندازهای که کمتر از حد معمول است.