معنی فارسی short of
B1کمبود چیزی، نداشتن مقدار کافی از یک منبع.
Not having enough of something.
- PREPOSITION
example
معنی(example):
ما برای دستور غذا کمبود شیر داریم.
مثال:
We are short of milk for the recipe.
معنی(example):
من برای تمام کردن این کار کمبود وقت دارم.
مثال:
I am short of time to finish this.
معنی فارسی کلمه short of
:
کمبود چیزی، نداشتن مقدار کافی از یک منبع.