معنی فارسی short sight
B2مشکلات بینایی نزدیکبین، که در آن فرد نمیتواند اشیاء دور را به وضوح ببیند.
The condition of being unable to see distant objects clearly.
- noun
noun
معنی(noun):
Shortsightedness, myopia
example
معنی(example):
او به عینک نیاز داشت زیرا مشکلات بینایی داشت.
مثال:
He needed glasses because he had short sight.
معنی(example):
مشکلات بینایی را میتوان با نسخه صحیح برطرف کرد.
مثال:
Short sight can be addressed with the right prescription.
معنی فارسی کلمه short sight
:
مشکلات بینایی نزدیکبین، که در آن فرد نمیتواند اشیاء دور را به وضوح ببیند.