معنی فارسی shortcomer

B1

شخصی که در یک لحاظ یا شرایط خاص نسبت به دیگران کمتر عمل می کند یا به هدف نمی رسد.

A person who fails to meet certain standards or expectations.

example
معنی(example):

او در مسابقه نهایی یک کمبود بود.

مثال:

He was a shortcomer in the final race.

معنی(example):

کوتاه آمدن او توانایی هایش را تعریف نمی کند.

مثال:

Being a shortcomer does not define his capabilities.

معنی فارسی کلمه shortcomer

: معنی shortcomer به فارسی

شخصی که در یک لحاظ یا شرایط خاص نسبت به دیگران کمتر عمل می کند یا به هدف نمی رسد.