معنی فارسی shortlasting

B1

کوتاه‌مدت، اشاره به چیزی که برای مدتی کوتاه ادامه دارد.

Lasting for a short period of time.

example
معنی(example):

اثرات دارو کوتاه‌مدت است.

مثال:

The effects of the medication are shortlasting.

معنی(example):

شوق او کوتاه‌مدت بود و به سرعت کم‌رنگ شد.

مثال:

His enthusiasm was shortlasting, fading quickly.

معنی فارسی کلمه shortlasting

: معنی shortlasting به فارسی

کوتاه‌مدت، اشاره به چیزی که برای مدتی کوتاه ادامه دارد.