معنی فارسی shot to pieces
B2پاره پاره شدن، به معنای نابود یا غیرقابل استفاده شدن به شدت.
Severely damaged or destroyed.
- IDIOM
example
معنی(example):
این ماشین قدیمی بعد از تصادف به قطعات پاره پاره تبدیل شد.
مثال:
The old car was shot to pieces after the accident.
معنی(example):
امیدهای او بعد از اینکه در امتحان رد شد به تکههای پاره پاره تبدیل شد.
مثال:
His hopes were shot to pieces when he failed the exam.
معنی فارسی کلمه shot to pieces
:
پاره پاره شدن، به معنای نابود یا غیرقابل استفاده شدن به شدت.